کد مطلب:30743 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

قدرت طلبان











مقصود از قدرت طلبان كسانی هستند كه درصدد دستیابی به مراكز و اهرمهای قدرت هستند و از هر شیوه و چیزی كه آنان را برای رسیدن به قدرت كمك كند استفاده می كنند به چند نمونه از این قدرت طلبان توجه كنید[1] وقتی سپاه عایشه از مكه خارج شد به هنگام نماز مروان نزد طلحه و زبیر آمد و گفت: كدامیك از شما را به عنوان رهبر اعلام كنم تا امامت نماز را نیز به عهده گیرد؟

عبدالله پسر زبیر در پاسخ مروان گفت: پدر مرا به عنوان رهبر و امامت جماعت اعلام نما!!

محمد پسر طلحه نیز در پاسخ مروان گفت: پدر مرا به عنوان رهبر و امام جماعت به مردم معرفی كن!!

وقتی خبر این گفتگو پخش شد عایشه شخصی را نزد مروان فرستاد كه با این كار تصمیم داری نیروها را متفرق كنی؟! پسر خواهرم (عبداله بن زبیر) باید به عنوان امام جماعت به مردم معرفی شود.

به دنبال این بگو مگو معاذ بن عبید گفت: به خدا قسم بعد از پیروزی آغاز درگیری داخلی ماست زیرا نه طلحه حاضر است به نفع زبیر كنار برود و نه زبیر حاضر است به نفع طلحه كنار برود.[2] نمونه دیگر: بعد از خروج سپاه عایشه از مكه و رسیدن آنان به منطقه ذات عرق- سعید بن عاص با مروان ملاقات كرد و به او گفت: مقصد نهایی كجاست؟و اینها را (اشاره به عایشه، طلحه و زبیر) برای چه به اینجا آورده ای مروان پاسخ داد: می رویم تا قاتلان عثمان را بكشیم؟!

سعید بن عاص طلحه و زبیر را كنار كشید و به آنان گفت: صادقانه بگویید بعد از پیروزی كدامیك به حكومت خواهید رسید؟

هر دو گفتند: هر كدام از ما را كه مردم انتخاب كنند؟!

سعید بن عاص گفت: باید پسر عثمان به حكومت برسد زیرا شما به بهانه خونخواهی عثمان مردم را بسیج كرده اید؟

آن دو گفتند: بزرگان مهاجران را كنار بگذاریم و كار را به دست بچه یتیمان بسپاریم؟!

سعید بن عاص گفت: من با شما همكاری نخواهم كرد.[3] همانطور كه ملاحظه می كنید اینها نه حاضرند رقیب دیگری را تحمل كنند و نه حاضرند همدیگر را تحمل كنند و برای رسیدن به قدرت و بسیج نیرو از زشت ترین شیوه آن روز كه آوردن همسر رسول خدا (ص) و سوء استفاده از موقعیت اجتماعی او باشد استفاده كرده اند.









    1. لازم به تذكر است كه در مباحث آینده نیز نمونه های تاریخی فراوانی وجود دارد كه ما تنها به یكی دو نمونه استدلال می كنیم و بخاطر طولانی نشدن آن از آوردن همه موارد خودداری می كنیم.
    2. كامل ابن اثیر- ج 3، ص 209.
    3. كامل ابن اثیر- ج 2، ص 209.